تقسیمات فعل
“بسمالله الرحمن الرحیم “
(یاصاحب الزمان ادرکنی)
۱ فعل یا ماضی است یا مضارع یا امر
۲ فعل یا اصلی است یا ملحق
۳ فعل یا سالم است یا غیر سالم
۴ فعل یا خبر است یا انشاء
۵ فعل یا مثبت است یا منفی
۶ فعل یا ثلاثی است یا رباعی که هر کدام به مجرد و مزید تقسیم میشوند
۷ فعل یا لازم است یا متعدی
۸ فعل یا معلوم است یا مجهول
۹ فعل یا متصرف است یا جامد
علوم العربیة _ علم صرف
⚠️ تنبيه
✅ گاهی برخی از دوستان اهتمام به این مسائل ساده اما مهم ندارند چه بسا گاهی اوقات یادشون هم میره
پس با تکرار مجدّانه اینگونه مسائل رو فراموش نکنیم👌
بحثی پیرامون کلمه ایضا
"بسم الله الرحمن الرحیم “
(یاصاحب الزمان ادرکنی )
مصدرُ “آضَ” بمعنی : “عادَ” و “رجعَ"
و لا یستعمل الّا : مع شیئین بینهما توافق و یمکن إستغناء كلّ منهما عن الآخر
📌و يعرب :
👈إمّا مفعولاً مطلقاً منصوباً بالفتحة الظاهرة حُذفَ عامله وجوباً (وهذا هو الإعراب الأفضل)
👈وإمّا حالاً منصوبةً بالفتحة الظاهرة ، وقد حُذفَ عاملها مع صاحبها معاً
موسوعة النحو والصرف والإعراب _ ص 182
نکته صرفی
💬 سؤال: راه تشخیص #فعل_متعدی از #فعل_لازم چیست؟
📝 جواب:
🔸 اگر فعلی برای تحقّقش فقط به فاعل نیاز داشته باشد، به آن «لازم» گفته می شود، مانند: «ذَهَبَ علیُّ».
🔸 اما اگر علاوه بر فاعل به مفعول به هم نیاز داشته باشد، به آن «مُتعدّی» می گویند، همچون: «نَصَرَ علیٌّ أحمدَ».
اما چگونه می توان افعال متعدی و لازم را از یکدیگر تشخیص داد؟
🔹 یکی از روشهای رایج برای شناخت فعل متعدی، این است که پس از بیان فعل و فاعل، اگر بتوان پرسید: «چه کسی را؟» یا «چه چیزی را؟» آن فعل متعدی است وگرنه لازم است.
▫️مثلا: پس از جملۀ «نصرَ علیٌّ» می توان پرسید: چه کسی را؟ پس این فعل متعدی است.
▪️اما پس از جملۀ «ذهبَ علیُّ» نمی توان این سؤال را پرسید؛ پس این فعل لازم است.
⚠️ امّا باید دانست که: ترجمه، تنها می تواند تأییدی بر تشخیصِ درست ما باشد، نه دلیل قطعی؛ به این معنا که همیشه «را» نمی تواند یگانه شیوۀ تشخیص مفعول باشد؛ چراکه گاهی در ترجمۀ فارسی، مفعول به همراه حروف «به، با، از» می آید، مانند:
▫️بلَغَ سعیدٌ المنزِلَ: سعید به منزل رسید.
▪️کاتَبَ حمیدٌ محمّداً: حمید با محمد نامه نگاری کرد.
▫️سألَ سلمانُ النبیَّ: سلمان از پیامبر (صلی الله علیه وآله) سوال کرد.
☑️ به همین جهت، بهترین و مطمئن ترین راه برای شناخت فعل لازم و متعدی، مراجعه به کتب لغوی است؛ مخصوصا اینکه بعضی از افعال در زبان عربی هم به صورت متعدی به کار رفته اند و هم لازم! مانند: مانند: «وَفَرَ المالُ»: مال فراوان شد «وَفَرَ اللهُ المالَ»: خدا آن مال را فراوان کرد.
🔹 در کتب لغت نیز، اگر پس از بیان فعل (و اوزان مصدر آن)، ضمیر منصوبی و یا اسم منصوبی مانند «الشیءَ» ذکر شده باشد، نشان از متعدّی بودن فعل دارد و اگر هیچکدام از اینها نباشد و یا فقط یک اسم مرفوع و یا ضمیر مرفوعی ذکر شده باشد، یعنی آن فعل لازم است.
🔹 به عنوان مثال:
▫️«بَدَعَهُ یَبدُعُهُ بَدعاً»: آن را اختراع کرد (اتصال ضمیر منصوبی به فعل، نشان از متعدی بودن آن است)
▪️«بَدَّلَ یُبَدِّلُ تَبدیلاً الشیءَ»: آن چیز را با چیز دیگری عوض کرد (ذکر اسم منصوب ـ الشیءَ ـ نشان از متعدی بودن فعل است)
▫️«أبدَعَ یُبدِعُ، إبداعاً»: نوآوری کرد (عدم اتصال ضمیر منصوبی و عدم ذکر اسم منصوب، نشان از لازم بودن فعل است)
▪️«اِبتَذَلَ یَبتَذِلُ اِبتِذالاً الرجلُ»: آن مرد لباس کار پوشید (ذکر اسم مرفوع به تنهایی پس از فعل، نشان از لازم بودن آن است)
☑️ ر.ک:
دانش صرف، ص 94-95
المعجم الوسیط، ترجمه بندرریگی.
نکته_صرفی
🔶در وزن کلماتی مانند: مُشاة ، نُحاة ، رُواة ، دُعاة که هر کدام به ترتیب جمعِ: ماشی ، ناحی ، راوی و داعی هستند،سه نظریه مطرح می باشد👇
🔷۱_بر وزن فُعَلَة میباشد.برای مثال کلمه: مشاة ابتداءً مُشَیَة بوده و سپس قاعده👈واو و یاء متحرک ماقبل مفتوح قلب به الف میشوند 👉میخورد و نهايتاً میشود: مُشاة
🔷٢_جناب فرّاء: وزن آن فُعَلّ است(به تشدید لام). برای مثال کلمه مُشاة،دراصل: مُشَیّ بوده،سپس یکی از (یاء) های آن حذف شده و عوض از آن،یک تاء تأنيث به انتهای کلمه افزوده شده بدین صورت: مُشَیَة که طبق قاعده مذکوره(رجوع شود به قول اول)نهایتاًمیشود: مُشاة
🔷٣_مرحوم رضی(ره): وزن آن فُعَّل است(به تشدید عین). برای مثال کلمه: مُشاة در اصل مُشَّی بوده،سپس یکی از دو (شین) حذف شده و عوض از آن،یک تاء تأنیث به انتهای کلمه افزوده شده بدین صورت: مُشَیَة که در اینجا نیز طبق قاعده مذکوره (رجوع شود به قول اول)نهایتاً میشود: مُشاة