کمال زیارت
یك #كریمه كه از دودمان نبوت و ولایت است، به جایی می رسد كه امام هشتم و امام نهم (سلام الله علیهما) درباره زیارت او توصیه و سفارش دارند. روایتی از وجود مبارك امام رضا (سلام الله علیه) رسیده است كه فرمود اگر كسی #فاطمه_معصومه را «عَارِفاً بِحَقِّهَا» زیارت كند، بهشت برای او ثابت است. معلوم می شود كریمه اهل بیت، فاطمه معصومه، حقی دارد که بعضی از زائران، به حقش عارف اند و بعضی عارف نیستند. بعضی او را فقط به عنوان #خواهر امام و #دختر امام و #عمه امام می شناسند و زیارت می كنند؛ اینها ثواب می برند اما نه اینکه به ثواب كامل بار یابند و بعضی ها حق این كریمه را می شناسند كه امام هشتم فرمود هر كس خواهرم را «مَنْ زَارَهَا عَارِفاً بِحَقِّهَا فَلَهُ اَلْجَنَّة» زیارت كند، بهشت برای اوست. اگر كسی عارف به حق وجود مبارك فاطمه معصومه (سلام الله علیها) نبود و یك زیارت عادی و عامی كرد، این چنین نیست كه از فضیلت، محروم باشد، بلکه به اندازه كار خود و درك خود، ثواب می برد؛ ولی آن #ثواب_كامل، برای كسی است كه عارف به #حق_كریمه اهل بیت باشد و او را زیارت كند. #حق_او_چیست تا انسان آن حق را بشناسد؟ آن حضرت را با معرفت به آن حق، زیارت كند؟ حقی كه می توان برای كریمه اهل بیت (سلام الله علیها) ثابت كرد، از راه های متعدد و گوناگون قابل اثبات است؛ ولی روشن ترین و ساده ترین راه، #تحلیل_عمیق_زیارت_نامه آن حضرت است.
امام رضا علیه السلام و مرد زاهد
در احادیث و تواریخ وارد شده است که امام رضا(ع) در منزلشان بودند؛ مردى از همان زهّادى که در آن عصر پیدا شده بودند و تحت تأثیر تصوفهاى هندى و مسیحى بودند وارد شد. یک خرماى لطیف عالى براى حضرت آورده بودند یا همان وقت آوردند. حضرت خودشان مى خوردند و به این مرد زاهد تعارف کردند. او از خوردن امتناع کرد. هرچه حضرت به او اصرار کردند نخورد. چرا نمى خورى؟ مریضى یا برایت بد است؟ گفت: نه. پس چرا نمى خورى؟ گفت: آیه قرآن است: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم . مگر خدا در قرآن نمى گوید که در روز قیامت از نعمتها پرسش مى شود؟ این نعمت است، اگر بخورم مورد پرسش قرار مى گیرم. حضرت فرمود: اگر انسانى یک عده مردم را به منزلش دعوت کند و سفره اى پهن کرده باشد و مردم از غذاهاى منزل او بخورند آیا به خودش اجازه مى دهد که بعد این مردم را مورد مؤاخذه قرار بدهد و بگوید شما چرا از این غذاهایى که من در این سفره گذاشته بودم خوردید؟ اگر انسانى این حرف را بزند شما او را لئیم نمى خوانید؟ خداى کریم و رحیم، خدایى که این بشر را خلق کرده است و این عالم، این زمین و این آسمان، این میوه ها و این ادیم زمین را که سفره عام اوست آفریده است، خدایى که مردم را خودش خلق کرده، این نعمتها را خودش در این دنیا آفریده، این خرما و این نان را خلق کرده، آیا فردا مى آید از انسانها سؤال مى کند که چرا از این نعمتها استفاده کردید، شما حق نداشتید به این سفره من دست دراز کنید؟! این جور زهد با توحید وخداشناسى منافات دارد.
آن مرد گفت: عجب! پس معنى این جمله چیست؟ حضرت فرمود : معنى اینکه از نعمتها سؤال مى شود، این نیست که سؤال مى کنند شما چرا نعمتها را مصرف کردید؛ از نعمتها سؤال مى کنند که آیا اینها را بجا مصرف کردید یا بجا مصرف نکردید؟ خدا هر نعمتى که به انسان داده (چشم، گوش، خوراکیها) براى یک هدفى آفریده و براى اینها حدود و مقرراتى معین کرده است. مثلا غذا براى خوردن است؛ اگر انسان غذا را نخورد بریزد روى خاک و اسراف کند، خدا در روز قیامت سؤال مى کند مى گوید: این که براى ریختن نبود، براى خوردن بود. یا بخورد، در خوردن اسراف کند، مى گوید این غذا براى خوردن است، این بدن و جهاز هاضمه انسان هم براى این است که غذا بخورد اما براى این نیست که انسان با غذا خودش را بیمار کند. همچنین نعمتهاى معنوى. از قرآن هم سؤال مى کنند، از ولایت ما اهل بیت هم سؤال مى کنند. نمى گویند چرا از قرآن استفاده کردى؛ مى گویند چرا از قرآن استفاده نکردى یا خوب استفاده نکردى؟
ذکری از امام حسن علیه السلام
از جمله چیزهایی که در مورد امام حسن مجتبی علیه السلام- که این ایام، ایام شهادت ایشان است- نوشتهاند این است که ایشان در عمرشان مکرر (شاید بیست بار) هر چه داشتند نصف کردند؛ نصف را برای خود نگه داشتند و نصف دیگر را در راه فقرا و مواردی که لازم بود، انفاق کردند.
امام حسن علیه السلام سفرهای متعدد پیاده به حج مشرف شدند. با اینکه مرکوب داشتند ولی سوار نمیشدند و این عمل را برای خودشان به صورت یک ریاضت و عبادت واقعی درمیآوردند. مقام ایشان بالاتر از این است که بخواهیم این حرفها را بزنیم ولی شک ندارد که برای افراد عادی هم آن حالی که در سفر پیاده پیدا میشود هرگز با این تنعمها حاصل نمیشود.
امام مجتبی علیه السلام در حالْ پیدا کردن در هنگام عبادت فوقالعاده بودند. دشمنان ایشان، چه تهمتها به ایشان زدند، چه دشمنان امویشان و بدتر از آنها دشمنان عباسی، چون در دوره بنیالعباس علویانِ بنیالحسن زیاد قیام میکردند و دستگاه سیاست و تبلیغات بنیالعباس برای اینکه سادات بنیالحسن را بکوبد شروع به تبلیغات علیه جدّ آنها یعنی امام حسن علیه السلام کرده بود: زن خیلی زیاد گرفته است، مرد عیاشی بوده است و از این جور نسبتها، درصورتی که امام مجتبی علیه السلام «أعبد» اهل زمانشانبودهاند. نماز که میخواندند سراسر گریه بود و اگر به آیهای از آیات قرآن میرسیدند که در آن آیه ذکری از عذاب بود، میافتادند و غش میکردند.
نمونهای بودند از پدر بزرگوارشان علی علیه السلام. آنچه که درباره علی علیه السلام شنیدهاید، نمونهاش درباره امام حسن علیه السلام صادق است. این که روزگار با این وجود مقدس در زمان خودش چه کرد و بعد در زمانهای بعد از خودش دستگاه خلافت عباسی چه کرد داستان درازی دارد. ده سالی که بعد از پدر بزرگوارشان زنده بودند که بین نه تا ده سال طول کشید (امیرالمؤمنین علیه السلام در سال چهلم هجری و امام حسن علیه السلام در سال چهل و نهم هجری از دنیا رفتند) دوره حکومت استبدادی سیاه معاویه است و بیشترین فشارها روی شخص امام است. دیگر معاویه از هیچ گونه آزار و اذیت و تحقیر و تبلیغی علیه امام حسن علیه السلام خودداری نمیکرد. در اوایل حکومت معاویه هنوز به اصطلاح آنچنان که باید و شاید صابون معاویه و بنیامیه به جامه مردم نخورده بود؛ اواخر حکومت معاویه و در زمان حکومت یزید بود که تشت اینها دیگر به طورکلی از بام افتاد والّا قبلًا مردم میگفتند معاویه مرد باکفایتی است. معاویه به حکم اینکه بعد از خودش تمام اندیشهاش این بود که خلافت به پسرش یزید برسد موانع را در زمان حیات خودش یکی پس از دیگری برمیداشت و این اختصاص به امام حسن علیه السلام ندارد. عده دیگری هم که از نظر مردم یا از نظر خودشان کاندیدای خلافت بودند، همه را از بین برد مثل سعد بن وقّاص. معاویه سعد بن وقّاص پدر عمر سعد را مسموم کرد و کشت چون یکی از شش نفری بود که عمر برای شورا معین کرد. قهراً در میان مردم [شایع] بود که سعد مردی است که لیاقت خلافت دارد برای اینکه خلیفه دوم او را هم جزو آن شش نفر نامزد کرد.
مردی است به نام «عبدالرحمن بن خالد» که پسر خالد بن ولیداست. چون پدرش سردار معروفی بود خودش هم ادعاهایی داشت. معاویه او را هم مسموم کرد و از بین برد و حتی چندین نفر از بنیامیه را که داعیه خلافت داشتند از بین برد. در مورد آنها، هدف معاویه فقط این بود که خودشان را از بین ببرد ولی راجع به امام حسن علیه السلام هدف دیگری هم داشت و آن این بود که میخواست علاقه و محبت به امام حسن علیه السلام را از بین ببرد، چون میدانست مردم به اهلبیت علاقه و محبت دارند و بعد هم میخواست به خیال خود روح امام حسن علیه السلام را در زمان حیاتشان خرد کند. به حاکم مدینه سپرده بود که روزهای جمعه موظف هستی حتماً در حضور حسن بن علی پدرش را لعن و سب کنی. در آیه نماز جمعه خواندیم که وقتی نماز جمعه اقامه میشود بر همه واجب است شرکت کنند. اگر کسی شرکت نمیکرد نمیتوانست بگوید من که شرکت نمیکنم برای این است که اینها لیاقت این را ندارند که نماز جمعه را اقامه کنند. فوراً میگفتند این فرد مخالف نماز جمعه و کافر است و او را تکفیر میکردند به طوری که همان مردم مقدس میریختند و او را میکشتند.
امام در نماز جمعه شرکت میکرد. آن وقت در حضور حضرت و در کنار قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله خطبه نماز جمعه- که در دو جلسه پیش عرض کردیم که وظیفه امام جمعه در هنگام ایراد خطبه چیست- تبدیل شده بود به لعن و سبّ علی علیه السلام. در آخر کار هم معاویه به فکر افتاد که امام حسن علیه السلام را از میان بردارد. این بود که وسیله مسموم کردن را فراهم کرد، آنهم نه یک بار، بلکه دو بار یا سه بار ایشان را مسموم کرد..
امام_حسن_علیه_السلام تخفیف نداد
صلح امام #حسن چيزى جز آتش بس نبود، كه حضرت از هدف خود تخفيف نداد و از باطل براى حق نردبان نساخت؛ چون هر مبارزى كه از هدف مايه بگذارد و كوتاه بيايد، بر فرض ببرد، باخته است. بگذر از اينكه #باخت ها حتمى است، كه در موضع ضعف كارى نمى توان كرد و تخفيف ها از اين موضع ضعيف خبر مى دهند.
🔹امام حسن (ع) سازشگر نيست؛ چون نه تخفيف داده و نه تسليم شده؛ چون ياورى ندارد، تحميل نمى كند؛ مى ايستد تا زمينه را فراهم نمايد.
🔹مبارزه اى كه به خاطر خدا و بالاتر از عدالت و تكامل شكل گرفته، چگونه مى تواند حتى در سطح مبارزه با #استثمار و #استعمار و استبداد بماند و چگونه مى تواند تخفيف بدهد و تا سطح نان و مسكن تنزل كند و مستند هم دست و پا كند؟ كه: «مَنْ لامعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَه».
🔹مبارزى كه تخفيف مى دهد، #مبارز نيست، كه سازشگر است. و واقع گرايى هم توجيه اين انحراف نيست كه اولين مسأله ى انسان را نان و مسكن بدانيم، كه انسان #خودآگاه اولين مسأله اش بودن و چگونه بودن و براى چه بودن است.
📚 تطهیر با جاری قرآن، جلد اول | ص ۳۰۵
نهضت حسینی، نجات عمومی
در این ” #زیارت_اربعین ” به ذات اقدس اله عرض می کنیم که #حسین_بن_علی (سلام الله علیه) خون دلش را داد، پاره دلش را برای دو کار داد؛ (بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله)*، نه لیستنقذ المسلین، لیستنقذ العرب، لیستنقذ الحجاز؛ نخیر، (لیستنقذ عبادک)، بندگان تو را؛ همه بشر بندگان خدا هستند. تا بنده های تو را از جهل علمی، یک؛ از جهالت عملی، دو نجات بدهد.
چون مشکل مردم این دو چیز است به نحو منفصله مانعه الخلوّ که اجتماع را شاید؛ هر مشکلی که برای جامعه پیش می آید، یا روی بیسوادی است، یا روی بی عقلی؛ یا نمی دانند، یا می دانند و عمل نمی کنند! اگر نمی دانند، مشکل شان جهل است؛ اگر می دانند و عالم فاسق اند، مشکل شان جهالت است؛ که از یکی به (ضلالت) یاد شد، از یکی به (جهالت)؛ (لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله). _ دو _ یا نمی دانند، یا می دانند و بیراهه می روند. تنها مشکل مردم همین است؛ یک عدّه هستند که احکام را نمی دانند، حق را نمی شناسند، وظیفه را نمی دانند؛ یک عدّه هستند که (ارایت من اتّخذ الهه هواه)*، حق را می دانند، ولی هواپرست هستند. پس اینها دو مشکل دارند، و جمعش هم شاید؛ بعضی ها هستند که هم مشکل علمی دارند، و هم بر فرض این مشکل علمی شان حل بشود، حاضر نیستند، آن خُوی در اینها هست!
و وجود مبارک #سید_الشهداء خون جگرش را داد، قلبش را داد، حیات خودش را داد تا بندگان خدا را از این گرداب جهل علمی و جهالت عملی نجات بدهد، این هیات نجات غریق است، اِستنقاذ غریق؛ (اَنقذ الغریق) همین است. (لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله). یک انسان گمراه که راه مشخصی ندارد، بیراهه می رود و متحیّر هم هست؛ این کار وجود مبارک #سیدالشهداء بود!
——————————————————-
📌 تهذیب الاحکام / جلد ۶ / صفحه ۱۱۳ _ (زیاره الاربعین)
📌 سوره فرقان / آیه ۴۳
📋 دیدار با جمعی از طلاب، دانشجویان و اقشار مختلف مردم
📆 قم ؛ ۱۳۸۶/۱۲/۰۸