نکره در سیاق نفی
▫️بسم الله الرحمن الرحیم ▫️
(یاصاحب الزمان ادرکنی)
💬 پرسش :
فرق دو جمله “ما جائنی أحدٌ” با “ماجائنی مِن أحدٍ” در چیست؟!
✅ پاسخ :
نکره در سیاق نفی،اگر مجرد از “من زائده” باشد ، ظاهر در استغراق است و احتمال خلاف آن وجود دارد.
ولی نکره در سیاقی نفی اگر همراه “من زائده” باشد ، نصّ در استغراق است و اصلا و ابدا احتمال وقوع خلافش نمی رود.
واعلم اَنَّ النکرة واقعة فی سیاق النفی مجردة عن “من” ، ظاهرة في الاستغراق وتحتمل عدمه احتمالاً مرجوحاً.
و أمّا النكرة الواقعة مع “من” في سياقه ، فهو نصٌّ في الاستغراق لايحتمل غيره أصلاً.
شروح العوامل _ ص 407 و 408
تحفة السائل _ ص 37
دلالت و تفاوت آن با تداعی معانی
▫️بسم الله الرحمن الرحیم ▫️
(یاصاحب الزمان ادرکنی)
🔴 دلالت و تفاوت آن با تداعی معانی
مهم ترین خاصیت لفظ، حکایت گری و دلالت آن است. دلالت عبارت است از : حالت یک شيء به گونه ایی که وقتی ذهن به آن علم پیدا کرد، به جهت علقه و رابطه حقیقی ( عقلی و طبعی ) یا وضعی که بین این شيء با شيء دیگر برقرار است، بلافاصله به آن شيء دیگر نیز منتفل شود. به شيء نخست «دال» و به شيء دوم «مدلول» می گویند.
باید دانست نوعی دیگر از انتقال ذهنی نیز وجود دارد که «تداعی معانی» نامیده می شود.
در تداعی معنا تنها یک انتقال ذهنی صورت میگیرد که مستند به وجود علقه و رابطه حقیقی یا وضعی نیست [ یعنی : علت انتقال از شیء اول به شيء دوم، عقل يا طبع یا وضع نیست ]
مانند اینکه شخصی در شهری بر اثر بیماری مبتلا به «دل درد» شود و از آن پس هرگاه وی نام آن شهر را به یاد آورد در ذهن به بیماری معهود دل دردر نیز منتقل خواهد شد. بنابر این هرچند در دلالت، رخ داد انتقال ذهنی از چیزی به چیز دیگر حتمی است اما هر انتقال ذهنی از شیء به شيء دیگر لزوما دلالت نخواهد بود.
دانش منطق استاد منتظری مقدم صفحه ۸۱ و ۸۲
نکته صرفی
💬 سؤال: راه تشخیص #فعل_متعدی از #فعل_لازم چیست؟
📝 جواب:
🔸 اگر فعلی برای تحقّقش فقط به فاعل نیاز داشته باشد، به آن «لازم» گفته می شود، مانند: «ذَهَبَ علیُّ».
🔸 اما اگر علاوه بر فاعل به مفعول به هم نیاز داشته باشد، به آن «مُتعدّی» می گویند، همچون: «نَصَرَ علیٌّ أحمدَ».
اما چگونه می توان افعال متعدی و لازم را از یکدیگر تشخیص داد؟
🔹 یکی از روشهای رایج برای شناخت فعل متعدی، این است که پس از بیان فعل و فاعل، اگر بتوان پرسید: «چه کسی را؟» یا «چه چیزی را؟» آن فعل متعدی است وگرنه لازم است.
▫️مثلا: پس از جملۀ «نصرَ علیٌّ» می توان پرسید: چه کسی را؟ پس این فعل متعدی است.
▪️اما پس از جملۀ «ذهبَ علیُّ» نمی توان این سؤال را پرسید؛ پس این فعل لازم است.
⚠️ امّا باید دانست که: ترجمه، تنها می تواند تأییدی بر تشخیصِ درست ما باشد، نه دلیل قطعی؛ به این معنا که همیشه «را» نمی تواند یگانه شیوۀ تشخیص مفعول باشد؛ چراکه گاهی در ترجمۀ فارسی، مفعول به همراه حروف «به، با، از» می آید، مانند:
▫️بلَغَ سعیدٌ المنزِلَ: سعید به منزل رسید.
▪️کاتَبَ حمیدٌ محمّداً: حمید با محمد نامه نگاری کرد.
▫️سألَ سلمانُ النبیَّ: سلمان از پیامبر (صلی الله علیه وآله) سوال کرد.
☑️ به همین جهت، بهترین و مطمئن ترین راه برای شناخت فعل لازم و متعدی، مراجعه به کتب لغوی است؛ مخصوصا اینکه بعضی از افعال در زبان عربی هم به صورت متعدی به کار رفته اند و هم لازم! مانند: مانند: «وَفَرَ المالُ»: مال فراوان شد «وَفَرَ اللهُ المالَ»: خدا آن مال را فراوان کرد.
🔹 در کتب لغت نیز، اگر پس از بیان فعل (و اوزان مصدر آن)، ضمیر منصوبی و یا اسم منصوبی مانند «الشیءَ» ذکر شده باشد، نشان از متعدّی بودن فعل دارد و اگر هیچکدام از اینها نباشد و یا فقط یک اسم مرفوع و یا ضمیر مرفوعی ذکر شده باشد، یعنی آن فعل لازم است.
🔹 به عنوان مثال:
▫️«بَدَعَهُ یَبدُعُهُ بَدعاً»: آن را اختراع کرد (اتصال ضمیر منصوبی به فعل، نشان از متعدی بودن آن است)
▪️«بَدَّلَ یُبَدِّلُ تَبدیلاً الشیءَ»: آن چیز را با چیز دیگری عوض کرد (ذکر اسم منصوب ـ الشیءَ ـ نشان از متعدی بودن فعل است)
▫️«أبدَعَ یُبدِعُ، إبداعاً»: نوآوری کرد (عدم اتصال ضمیر منصوبی و عدم ذکر اسم منصوب، نشان از لازم بودن فعل است)
▪️«اِبتَذَلَ یَبتَذِلُ اِبتِذالاً الرجلُ»: آن مرد لباس کار پوشید (ذکر اسم مرفوع به تنهایی پس از فعل، نشان از لازم بودن آن است)
☑️ ر.ک:
دانش صرف، ص 94-95
المعجم الوسیط، ترجمه بندرریگی.
دخول "لولا" بر سر فعل ماضی
“بسم الله الرحمن الرحیم “
(یاصاحب الزمان ادرکنی)
▪️برای بیان بهتر این مطلب باید عرض کنیم که “لولا” یکی از ادات تحضیض(طلب با شدت و تندی) و توبیخ(سرزنش بخاطر ترک عمل) است، که هم بر فعل ماضی و هم فعل مضارع داخل میشود.
▫️باتوجه به این مطلب هرگاه “لولا” بر فعل ماضی داخل شود از دو حال خارج نیست:
1⃣ اگر ازفعل بعد “لولا” ماضی اراده شود،"لولا” برای توبیخ است مانند قول خداوند تبارک وتعالی
{فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ}
هود - 116
2⃣ اگر از فعل بعد “لولا” مستقبل اراده شود، تحضیض بوده که به منزله ی امر است مانند قول خداوند تبارک و تعالی
{فَلَوْلَا نَفَرَ…} توبه - 122 یعنی “لینفر
🔸باتوجه به مطلب مذکور، طریقه ی دلالت آیه نفر {وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَآفَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوٓا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ} بر وجوب تفقه در دین نیز مختلف است:
1⃣ اگر از فعل “نَفَرَ” ماضی اراده شود، توبیخ بوده و توبیخ علامت وجوب فعل بعد “لولا” میباشد چون ترکِ واجب است که توبیخ دارد نه ترک مستحب و مباح،پس آیه دلالت بر وجوب “نفر” میکند و از آنجایی غایت نفر، تفقه میباشد پس تفقه در دین نیز واجب است.
2⃣ اگر از فعل “نَفَرَ” اراده مستقبل شود، امر است پس آیه دلالت بر طلب فعل میکند و هرگاه طلب فعل از مولا خالی از قرائن باشد (همانطور که در این آیه نیز چنین است) دلالت بر وجوب میکند.
🔹طبق ظاهر مطالبی که بیان شد وجه اول، در دلالت آیه نفر بر وجوب تفقه، أصح از وجه دوم است، زیرا نیازی به تاویل فعل ماضی به مضارع ندارد.
____________________________
منابع:
۱. مغني اللبيب عن كتب الاعاريب ص۳۶۱
۲. مهدی الاریب شرح باب اول مغنی ج۴،ص۱۲۱۳
۳. جامع الدروس العربیة ۵۸۶
۴. النحو الوافی ج۴،ص۳۸۹
۵. همع الهوامع في شرح جمع الجوامع ج۱،ص۳۸
۶. النبراس في حاشية الاساس ج۱،ص۴۸
۷. الإجتهاد و التقليد للكجورى الشيرازى ص۱۴۵
۸. فقه الصادق ج۱۳ت ص۲۴۵
مبحثی در رابطه با کلمه معانٍ
▫️بسم الله الرحمن الرحیم▫️
(یاصاحب الزمان ادرکنی)
سوال : لطفا راجع به کلمهء «معانٍ» توضیح دهید ، با اینکه غیر منصرف میباشد، چگونه تنوین گرفته است ؟!
✔️ جواب : کلمه ی «معانٍ» به علت منتهی الجموع بودن غير منصرف است لکن باید دانست که غیر منصرف بودن مانع از ملحق شدن تمامی تنوین ها نمیشود بلکه تنها ملحق شدن تنوین تمکین را مانع است و شایان ذکر است که تنوین اقسام مختلفی دارد و یکی از اقسام آن «تنوین عوض» میباشد
جناب استاد سيد زکی جعفری معروف به ادیب دره صوفي راجع به این دسته از کلمات میفرمایند :
اگر اسم معتل اللام (ناقص) یائی که ما قبلش مکسور است [ مانند : معانِي ] در اسم غير منصرف باشد ، حرکت فتحه بر ياء در حال نصب ظاهر می شود ؛ چون خفیف است مانند : رأیتُ جواریَ ( و رأيت معانیَ ) ولی در حالت رفع و جر _ به گفته ی سيبویه و ابن عصفور _ ياء را با حرکت حذف میکنند 👈🏻 زیرا اسم غير منصرف در لسان عرب ثقيل است و حرکت رفع و جر هم بر ثقل آن می افزاید، و بعد … تنوین را در آخر، عوض از حرف محذوفِ (یاء) آورند چون « هذه جوارٍ » و « مررت بجوارٍ» ( ۱ )
علی ما قلنا من الٱستاذ ، تنوين در «معانٍ» و نحو ذلک ، 👈🏻 تنوین عوض از حرف محذوف👉🏻 میباشد فلذا با غیر منصرف بودن آن تنافی ندارد
و جَدیرٌ بالذکر که برخی مانند ابن مالک أساسا این دسته از اسماء منتهی الجموع را در حالت رفعی و جَرِّی ، جاری مَجْرای «قاضی و ساری و نحوهما» قرار میدهند و تفاوتی بین دو قائل نیستند ، ایشان در الفیه خود در باب مالاینصرف میگویند :
وَذَا اعَتِلَالٍ مِنْهُ کالجَوَارِي
رَفْعاً وَ جَرّاً أَجْرِهِ کسَارِی
و قال ابن عقيل في شرح هذا البيت :
إذا كان هذا الجمع - أعنى صيغة منتهى الجموع- معتلّ الآخر أجريته فى الجر و الرفع مجرى المنقوص ك «سارى» فتنونه، و تقدر رفعه أو جره، و يكون التنوين عوضا عن الياء المحذوفة، و أما فى النصب فتثبت الياء، و تحركها بالفتح، بغير تنوين؛ فتقول: «هؤلاء جوارٍ و غواشٍ، و مررت بجوارٍ و غواشٍ، و رأيت جوارىَ و غواشىَ » 👈🏻 و الأصل فى الجر و الرفع «جوارى» و «غواشى» فحذفت الياء، و عوّض منها التنوين. ( ۲ )
(۱) قرة الطرف ، صفحه ۳۴۷ ، دارالحجه
(۲) شرح ابن عقيل ، باب مالاینصرف ، در شرح بیت مذکور
و جهت تحقیق رجوع شود به :
قرة الطرف صفحه ۳۴۸ ، حاشیه ۱
حاشیة الخضري جلد ۲ صفحه ۲۳۴
جامع الدروس صفحه ۱۸
مکررات المدرس جلد ۳ صفحه ۳۵۵
فوائد الحجتيه جلد ۴ صفحه ۳۷